۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

رسالت فرد مسئول :انقلاب سریع یا تغییر تدریجی ؟

انقلاب سریع یا تغییر تدریجی دو مقاله ورفتاری هستند که طرفداران خود را دارند بویژه موقعی که وارد فاز عملی میشوند دو رفتار حاصل میشود در این نوشته سعی میشود رسالت یک فرد مسئول برای نجات وآگاهی بخشی به جامعه بررسی شود 
ابتدا با مثالی نوشته را آغاز میکنم فرض کنیم وارد روستایی میشویم ومردم این روستا با شوق وعلاقه واز روی ایمان پای منبر ملا(مسخ کننده  )مینشینند وبدون اینکه بفهمند که آن فرد چه میگوید  فقط پای صحبتش مینشینند ومانند جادوگری مورد اغفالشان قرار میدهد در این لحظه فردی که آگاه است واحساس رسالت میکند باید چکار کند این فرد مسئول زمانی میتواند موفق بشود که بتواند جای آن ملا شود وبتواند با زبان مردم با آنها سخن گوید وآن مردم به حقیقت سخنان او پی ببرند ودیگر گرد آن ملا جمع نشوند و.دیگر اونتواند مردم را اغفال کند وتقدسش با شناخت مردم  شکسته شود آن زمان است که فرد مسئول رسالت خود را بخوبی انجام داده ومیتواند احساس موفقیت کند چون شناخت را به آنها ارزانی داشته ومردم به شناخت رسیده اند اما اگر ان فرد آمد وبه گوشه ای نشست وبا دیدن مردم انها را جاهل ونادان دانست که لایق فهمیدن نیستند وآنها را خرافی دانست وپیش خودش بگوید که کاری به کار انها ندارم آن فرد انسانی بیهوده میشود که تفاوتش با یکی از آنها در چهار دیواری ذهنش است  این تمثیل در مجموعه بزرگتر مانند جامعه ای است که گسترش پیدا کرده .
در جامعه فرد مسئول باید مانند یک کارگردان باشد کارگردان جامعه خودش که بطور مداوم طرح کننده تیپ وشخصیت جامعه ومتن مردم باشد وبتواند آنها را درک کند تنها حرف زدن از توده مردم کافی نیست بلکه باید دردها وشخصیت وخواسته های آنها را شناخته وبه شناخت درستی از توده مردم برسد تا خود را جای انها قرار دهد اما این کار زمان طولانی میبرد که شاید به نظر عده ای به نتیجه نرسد اما در راه حلهای اجتماعی نباید به کوتاهترین راه اندشید بلکه باید درستترین راه را انتخاب کرد که شاید راه کوتاهی نباشد بلکه راهی طولانی باشد ودیر به نتیجه برسد چون کارهاوتغییرات سطحی در جامعه نمیتواند به یک نتیجه گیری کلی  وهمیشگی برسد وبه شکست می انجامد پس فرد مسئول نباید خود را رهبر جامعه بداند بلکه باید رسالت خود را آگاهی دادن وبالابردن قوه شناخت توده مردم باشد اگر فرد مسئول بتواند به توده آگاهی دهد از خود جامعه قهرمانانی برخواهند خواست که لیاقت رهبری حرکت را داشته باشند رهبری که دیگر نتواند دیکتاتور مئابانه عمل کند تا زمانی که توده ومتن جامعه چنین نشود رسالت فرد مسئول ادامه دارد وبعد ازرسیدن به این شرایط همچنان فرد باید از خوابیدن جامعه جلوگیری کند پس فرد مسئول رسالتش خود آگاهی دادن به متن جامعه است که در این راه باید منطقی ترین وبهترین مسیر را انتخاب کند که لزوما کوتاه ترین مسیر نمیباشد وبه احتمال فراوان طولانی میباشد باید فرد مسئول در این راه فداکاری را بیشتر کند واز توقعات خود بکاهد که این رفتار بر خلاف رویه امروز است باید دو،سه نسل فدا شود وکار کند تا به نتیجه برسد اگر قرار است در یک دوره کوتاه مدت کاری صورت گیرد وبعد دوباره به عقتر از گذشته برگردیم واز آن چیزی که بودیم عقبتر رویم به یک دور باطل گرفتار میشویم بلکه باید فرد مسئول با طی مسیر طولانی وبلند مدت در راه یک تغییر اساسی گام بردارد که کلیه ابعاد جامعه را در برگیرد وشاید خود نتیجه ان را نبیند اما راهش به هدف میرسد.
نظر شما چیست انقلاب یا تغییر؟؟؟؟

۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

جمع بندی بایدها و نباید های دوستان

هدف از این نوشته جمع بندی همه بایدها ونبایدهاییست که توسط خوانندگان دو نوشته قبل که  بصورت نظر گذاشته بودند  است تا با جمع بندی بایدها ونبایدها شاید به یک نتیجه رسید
بارانی در اولین نظر که گذاشته بود گفته بود که همه مردم را باید روشن وبیدار کرد وعمده اشکال انقلاب 57 وبه نتیجه نرسیدن آن انقلاب را جدایی دانشجو از عوام میداند عوامی که هنوز آگاه نشده بود وبا فاصله از دانشجوی انقلابی گام بر میداشت ومعتقد است باید با یک کار فرسایشی نوری بر افروزیم که در تمامی  خانه ها را روشن کند  ومربوط به عده خاصی نباشد واگر لازم شد خود را فدای نسلهای بعد کنیم ودوستی دیگر تاکید میکند که باید از انباشت تجربه ها استفاده کرد ویادآور میشود که استبداد ضد دینی بود که باعث تولید استبداد دینی شد واگر امروز دوباره همان کار گذشته را تکرار کنیم اینبار به استبداد ضد دینی میرسیم ویکی از خطراتی که حرکت امروزمان را تهدید میکند دوری جستن از تعقل وعقلانیت است چند دوست دیگر بالا بردن آگاهی افراد جامعه وبالا بردن شعور سیاسی ودوری از تعصب کورکورانه را هدف میدانند ودوست دیگری بنام صادق میگوید نباید رهبر مدار باشیم واینکه به حقوق همدیگر بالاخص اقلیتها احترام بگذاریم ودقیقا بدانیم که چه میخواهیم ونباید کورکورانه بدنبال سرنگون کردن حکومت باشیم  وژاندارک عزیز صبوری وآگاهی بخشی به جامعه را بایدی مهم میداند وسورنای عزیز تاکید میکند که جامعه ایرانی ، یک جامعه مذهبیست وباید به آن در مبارزات توجه کنیم ودر هر حرکتی آن را لحاظ کنیم وتاکید میکند که باید سطح کیفی زندگی را بالا ببریم ، گرد آفرید تاکید میکند حضور پیدا نکردن در انتخابات وسر صندوقهای رای  را روشی برای آینده عنوان میکند ومنزوی کردن حکومت را روشی برای آینده وامروز معرفی میکند ودوستی دیگر بالا بردن سطح فرهنگی جامعه را در بلند مدت راهکار میداندواستراتژی گفتمان وگسترش آگاهی رو بهترین راه برای دراز مدت میداند وصالح تاکید میکند باید به رشد سیاسی رسید که برای هر موضوعی اعم از گرسنگی ،بیکاری ،گرانی و... دست به اعتراض بزنیم وبه خیابانها بیاییم وباید به یک بلوغ سیاسی برسیم ونه اینکه حافظ منافع عده ای مانند موسوی وکروبی باشیم.
دوست دیگری میگوید باید ابتدا مشکلات ونقصها را شناخت وسپس برای حل کردن ودرمان انها چاره اندیشید وبیشتر بر تغییر فرهنگ جامعه وشناخت نقصها وبرطرف کردن آنها تاکید میکند ودوستی دیگر مینویسد باید از سیاه وسفید کردن شخصیتها ومسائل دوری کرد وآنطور که هستند به آنها نگریست واینکه از تقدس وبت سازی دوری جست وافراد را سعی کنیم خاکستری ببینیم فردی دیگر به تعامل بین افکار صحه میگذارد ونقش رهبر را در حرکت وجنبش یادآوری میکند ،مهدیه عزیز تنها راه چاره را فقط اصلاح میداند واز انقلاب نهی میکند ووحدت بین جناح ها وگروهها را برای نیل به هدف وپیشرفت ضروری میداند .
خواننده دیگری میگوید که باید تکلیفمان را با خودمان مشخص کنیم واهداف خود را مشخص کنیم وخواسته ها ی خود را تعیین کنیم ،واگویه مینویسد بزرگترین مانع در رسیدن به اهداف دموکراتیک را افراط در رفتار واحساس گرایی مفرط میداند وتاکید میکند تا اعتدال وخردورزی در جامعه نهادینه نشود دموکراسی نمیتواند خودش را از عارضه هرج ومرج گرایی وآنارشی مصون نگاه دارد ،دوستی دیگر تاکید میکند که باید از ورود اندیشه ها وخواستهای غربی در حرکتمان جلوگیری کنیم وهدف را یک رنسانس ایرانی _اسلامی قرار دهیم ،فونیکس آگاه سازی جامعه وعبرت از اشتباهات گذشتگان را یک چراغ برای آینده میداند وتبادل نظرات وبحث وبیان افکار را گام مهمی برای رسیدن به آگاهی میداند .
بارون خانم : بیخیالی وبی تفاوتی رامانند ویروسی میداند که هر روز مبتلایانش زیادتر میشوند وقشر بیشتری از افراد جامعه را در بر میگیرد واین را آفتی بزرگ وخطری برای اجتماع میداند شور وشعف مینویسد سازمان نیافتگی وسازمان گریزی را کی از خصلتهای جامعه ایرانی میداند که باید برای تغییر آن تلاش کرد وتاکید میکند که باید تمام  گروهها به نظرات وعقاید هم احترام گذاشته واز افکار انتقام جویانه دوری جست باید میزان مطالعه را بالا برد و از رفتارهای هیجانی دوری جست ونباید خط قرمز وتابویی را قائل شد وهیچ گروهی نباید برای خود امتیاز خاصی قائل باشد وبایستی از خشونت دوری جست ووباید برای حفظ وارزش نهاد دین آنرا از دولت  جدا کرد واز خرافات وکهنه پرستی پرهیز نمود ،خدای ابوذر نیز در ادامه میگوید تغییر در عملکردهاوتحقق یافتن قانون اساسی میگوید علیرضا میگوید باید صبر کرد ودوستی دیگر نقد منصفانه ودرست را برای رسیدن به جامعه ای پویا مفید می داند محمد علی احترام گذاشتن به همدیگر را یک باید مفید یمداند اقبال پیشنهاد میکند از جنبه پوپو لیستی به گفته های میرحسین توجه کرد ویکی از بزرگترین دلایل شکست حرکت اخیر را سوئ مدیریت ونگاه منفی پوپولیستی میر حسین وسایرین میداند وتاکید میکند ارکان حکومت دموکراتیک ،تکیه بر حزب گراییست ،دوستی دیگر تنها راه دوری از تعصب را به زیر کشیدن دین از مسند قدرت میداند ومریم مالک میگوید ابتدا باید به شناخت از خود برسیم واصلاح را از خود آغاز کنیم ونقد را از خویش آغاز کنیم و مریم (موج)همه را دعوت به این اصل میکند که از سیاه وسفید جلوه دادن شخصیتها دوری کنیم ومنصفانه دیگران را نقد کنیم از خوبیها تعریف واشکالات را بیان کنیم
امیدوارم دوستان کاستیها را بر من ببخشند وخود را صاحب نوشته بدانند ودر رفع وتکمیل آن یاریم کنند.

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

...........................چه نباید کرد.........................


اون موقعی که پست قبلی رو بعنوان چه باید کرد رو نوشتم به این فکر نمیکردم که این مطلب رو به عنوان چه نباید کرد رو بنویسم ولی باتوجه به نظرات دوستان واینکه کارهایی رو هم نباید انجام داد لازم دیدم متنی کوتاه با توجه به بایدهای خوانندگان ونبایدهایشان بنویسم چون باید برای رسیدن به بایدها ،نبایدهایی رو هم انجام داد.
اگر میخواهیم به رشدی برسیم که دیگر کسی نتواند براحتی با احساسمان بازی کند وسیاهی لشکر داستان شویم باید خود را از تعصبات بیهوده که ناشی از جهل میشود دور کنیم تعصبات بر روی مسائلی که بدون تحقیق وتفحص از کودکی همراه ما بوده اندچه آنکه برای رسیدن به رشد فکری باید از تعصبهای کورکورانه دوری جست وهنگامی که با تحقیق به اعتقادی رسیدیم سعی کنیم آنرا با دیگران سهیم کنیم به این نحو که با دلیل آنرا به دیگران معرفی کنیم وسعی در ارتقای آن عقیده داشته باشیم در این زمان دیگر نباید شخصیتها را بت کنیم باید انتقاد را از درون شروع کنیم چون اگر بدون سوال وجواب دنباله رو کسی شویمخود باعث میشویم که بتی جدید درست شود قبل از هر اتفاقی باید تکلیفمان را با هم مشخص کنیم  واینکه نباید دیگران را متهم به نفهمیدن کنیم وخود را فهیم ترین انسان بدانیم اگر به این حقیقت برسیم که اعتقادات ما میتواننند غلط باشند هیچ وقت به خود این اجازه را نمیدهیم  که دیگران را متهم به بد اندیشی کنیم ونباید به جای اثبات وطرح عقاید خودمان سعی در مبارزه با عقاید دیگران داشته باشیم باید واقع گرا باشیم که در همین جامعه زندگی میکنیم ودر همین قرن  ونبایدی دیگر، که همه به آن مبتلاییم این است که باید سیاه وسفید بودن مسائل را کنار بذاریم وبطور نسبی به همه مسائل نگاه کنیم چه آنکه همیشه سعی کرده ایم شخصیتها ودولت را سیاه یا سفید جلوه دهیم وهمین باعث سر شکستگیمان شده است بلکه باید دیگران را همانطور که هستند بشناسیم واز خوبیهایشان تمجید واز بدیهایشان دوری کنیم وبه آنها یادآور شویم تا دوباره بت سازی نکنیم ونباید در پیش بردن مسائل عجله را در دستور کار قرار دهیم باید از خودخواهیها گذشته واگر لازم باشد برای پیروزی خود را فدای نسل بعدیمان کنیم تا حداقل اگر خود به نتیجه ای نرسیدیم درختی تنومند برا ی فردای سرزمینمان کاشته باشیم .
یادمان باشد: باورهایمان شاید دروغ باشند 
ویادمان باشد : که با هم  به هدف میرسیمواینکه با تنهایی به جایی نمیرسیم

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

امروز چه باید کرد

همیشه گفتن و وصف کردن شرایط روز کار آسانیست از مشکلات ونابسامانیها گفتن کار دشواری نیست درد را گفتن شاید کمکی به درمان درد کند ولی نمیتواند آنرا درمان کند باید ابتدا هم شرایط را توضیح داد ودرد را گفت تا بعد راه حلش را بتوانیم بهتر درک کنیم وسپس به اجرایش گذاریم امروز شرایط جامعه نسبت به گذشته از لحاظ منابع اطلاع رسانی وآگاهی افراد جامعه بیشتر شده است. وقتی در خرداد ماه سال گذشته انتخابات برگزار شد عده ای تغییر را در شرکت در انتخابات میدیدند واین بار قصدشان را کرده بودند تا بتوانند با این انتخاب تغییراتی ایجاد کنند واز همین جا بود که حکومت خطر را حس کرد وآنرا جدی دانست واین انتخابات را با هستی خود یکی دانست وآنرا قبل از وقوعش انقلاب مخملی نامید که باید در نطفه خفه شود(گفته های فرماندهان سپاه )واین کار با تغییر نتیجه انتخابات رقم خورد اما کسانی که برای تغییر به پای صندوقهای رای رفته بودند در صحنه حضور پیدا کردند وبرگ زرینی در تاریخ کشور به یادگار گذشتند و شاید اگر به نتیجه میرسید نمیتوانست تغییری کلی وساختاری بوجود آورد چون هنوز هم بخش بزرگی از جامعه برباورهای قدیمیش استوار مانده بود اعتراضات خیابانی با سکوتی عظیم همراه بود سکوتی که برای اولین بار رخ داده بود  ونشان از تغییر در سیستم جنبشی جامعه شده بود اما متاسفانه با ندانم کاری عده ای کم ککم کمرنگ تر شد وهمان طور که حکومت میخواست در بعضی از لحظات به خشونت کشیده شد اما حرکتهای دیگری هم شکل گرفت همان طور که میر حسین گفته بود هر شخصی باید یک رسانه شود این سخن را اگر به گوینده اش کاری نداشته باشیم سخنی بلیغ است این گفته اگر در جامعه ای تحقق پیدا کند یعنی یک انقلاب بزرگ وهمیشگی، که با گذر زمان شاید طولانی بدست آید  ویا این رفتار که خود را رهبر این جنبش نمیداند وهمه مردم را رهبر میداند همین تک رهبریست که بیشتر انقلابها را باشکست روبرو کرده است چون اگر آن رهبر تغییر رفتار دهد جنبش چه در مرحله قبل وچه بعد از پیروزی با شکست روبرو میشود شاید میرحسین انسانی از همین حکومت بوده ودر گذشته خود از عاملان بوجود آمدن حکومت دیکتاتوری دینی بوده است اما رفتار امروزش رفتاری فراتر از یک رهبر خودخواه بوده است وباید بی طرفانه به این موضوع نگاه کرد او با این سخنان باعث شد که جوانان بسیاری کارهای ابداعی بزرگی انجام دهند از تشکیل شبکه های اجتماعی تا حضور در عرصه اطلاع رسانی در اینترنت وآگاهی بخشی به جامعه ،این حرکت باعث شد بزرگترین سرمایه حکومت ازدست رود واین سرمایه چیزی جز اعتماد نبوده است اعتمادی که اگر از دست رود مردم راستگویی حکمرانان را دروغ گویی میخوانند ونمونه این حرکت عدم اعتماد بخش بزرگی از جامعه به صدا وسیما طی این زمان بوده است شاید در عمل پیروزی با تغییر حکومت بدست نیامده است که بنظر من تغییر حکومت پیروزی بزرگ نیست چون اگر بدون آگاه شدن وپرورش یافتن تک تک افراد جامعه باشد مانند حرکتهای گذشته وانقلاب 57 شکست بزرگی را به بار می آورد یکی از علتهای اصلی شکست انقلاب 57 بعد از پیروزیش همین زود به نتیجه رسیدن آن بود چون فقط عده ای سیاسی شده بودند بدون اینکه پرورش یافته وپخته شده باشند ونمیدانستند چه از انقلاب میخواهند اما امروز باید پیروز نشدن زود هنگام این حرکت را به فال نیک گرفت چون شاید باعث میشد تجربه 57 دوباره تکرار شود پس در شرایط امروز چه باید کرد من تا اندازه ای که میدانم میگویم ادامه چه باید کرد را به تک تک خوانندگان این مقاله واگذار میکنم.
امروز باید همین حرکتی را که یک سال بیشتر از آن میگذرد را ادامه داد ودر هر زمانی شیوه ای نو را بکار گرفت شیوه ای که باعث شود مردم آگاه تر وپخته تر به مسائل نگاه کنند وهر سخن وتصویری را بدون تحلیل نپذیرند واینکه اگر رهبرشان بر خلاف اهدافشان حرف زد ویا عمل کرد به او گوشزد کنند واختلافات را با گفتگو وتحمل کردن هم حل کرد اگر میخواهیم به حکومتی دموکراتیک برسیم ابتدا باید تک تک افراد جامعه رفتاری انتقاد پذیر واحترام مقابل به افکار وعقاید هم داشته باشند  و تمرین کنیم که کار گروهی انجام دهیم وبه اکثریت احترام بگذاریم لازم نیست مثل هم فکر کنیم اما ضروریست به افکار هم احترام بگذاریم ونقد را کار هر روزمان کنیم والبته خود نیز نقد پذیر باشیم باید اطلاع رسانی ووسایل اطلاع رسانی را در خانه هایمان گسترش دهیم وخود نیز فعالیت داشته باشیم ومهمتر از همه بینشمان را با خواندن وشنیدن پرورش دهیم وسعی کنیم در این زمان هدفمان را از حرکتمان مشخص کنیم ومانند تجربیات گذشته نباشیم که فقط نیتمان رفتن دیگری بود ومهم نبود که قرار است بعد از رفتن چه اتفاقی افتد زمان آنقدر زیاد نیست که مرتب تجربه های گذشتمان را تکرار کنیم باید هر کداممان رهبر شویم وبا این کار تمرین دموکراسی کنیم چون تک رهبری خیلی وقت است شکست خورده است ومنتهی به دیکتاتوری دیگری میشود میرحسین این درس را خوب به ما آموخت .
ادامه چه باید کرد به عهده تک تک خواننده ها وهمه افراد جامعه است براستی چه باید کرد؟؟؟

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

هدف از آتش زدن قرآن

یازده سپتامبر دو هواپیما با حمله ای انتحار طلبانه به دوبرج در مرکز نیویورک برخورد کردند وتعداد زیادی بیگناه در آتش سوختند واین حادثه بهانه ای شد تا امریکا به دو کشور اسلامی حمله کند دو کشوری که در دو نقطه استراتژیک خاورمیانه وآسیای مرکزی قرار داشتند وآن انفجارها بهانه خوبی بود بدور از اینکه آیا طالبان والقاعده به آن دو برج حمله کردند ویا اینکه نقشه ای از پیش تعیین شده برای سوق دادن افکار عمومی جهان به این واقعیت که دو حکومت طالبان وصدام حسین برای امنیت دنیا خطر دارند واینگونه شد که افکار عمومی  قانع شدند واین دو کشور به اشغال امریکا وهم پیمانانش در آمد واما امروز در سالگرد این حمله دو باره اتفاق دیگری رخ داده است تهدید یک کشیش به آتش زدن قرآن ، اگر به عنوان مسلمان هم به این حرکت نگاه کنیم چیزی جز توهین  ونقض آزادی چیز دیگری نیست مگر آزادی غیر از احترام گذاشتن به عقاید دیگران است دیگرانی که امروز بخش بزرگی از دنیا را تشکیل میدهند فرضیات زیادی وجود دراد که میتواند در پشت این قضیه وجود داشته باشد یکی اینکه این کشیش کار شخصی را میخواسته انجام دهد ویا اینکه عده ای دوباره قصد داشتند با این کار افراطی گری را بیشتر گسترش دهند وبهانه برای سرکوب وانفعال بیشتر مسلمانها وجود داشته باشد ودلایل وفرضیات دیگر،ولی هر چه که باشد ما را به یاد آتش زدن کتاب در تاریخ میاندازد کاری که در همین کشور افغانستان  توسط طالبان صورت میگرفت ودر جنگ جهانی توسط آلمانها ودر قرون وسطی توسط خود مسیحیان ،این کار هر چه که باشد کاری مغموم وبر خلاف آزادی میباشد  اما براستی مسلمانها چه انجام داده اند که امروز عده ای به خود جرئت انجام دادن چنین کاری را به خود میدهند وقتی عده ای از مسلمانها راه افراط را در پیش گرفتند وبه نام دین به اسلام ضربه میزنند عده ای نیز که عقده ای تاریخی از مسلمانهه بدل دارند بهانه پیدا میکنند تا مسلمانها را افراطی وخشونت طلب بدانند وقتی کمتر کشور اسلامی پیدا میشود که جز ابر قدرتهای اقتصادی وسیاسی دنیا باشد که بتواند جوابی محکم بدون خشونت به این عده دهد تا بتوانند جواب این کارشان را ملموس دریافت کنند البته هستند کشوهای نه چندان قوی که منافعشان به آنها اجازه نمیدهد وشاید هم این کارها برای دولتهایشان مهم نباشد علت دیگری که وجود دارد علتی تاریخیست که ناشی از عدم وحدت در بین مسلمانها شده است زمانی که به هر شکل مسلمانها همه یک دین را داشتند وفرقه فرقه نشده بودند بزرگترین قدرت در دنیا بودند زمانی این اتحاد بصورت ملموس از هم پاشید زمان صفویان بود که شیعه وسنی به شکل امروزی بوجود آمد وبرادر کشی رسم شد زمانی که پادشاهان صفوی خون سنی ها را مباح میشمردند وبر عکس ،زمانی که صفویان بجای پشتیبانی از حکومت عثمانی سعی در ضربه زدن به همرا داشتند ودشمن مسلمین از خارج از مرزهای ایسلامی به درون مرزها کشیده شد وتا امروز وجود دارد وعده  ای از مسلمانها برادران دینی خود را خطر ناکتر از بیگانگان میدانند امروز شاید اگر وحدت وجود میداشت عده ای جرئت چنین کاری را بخود نمیدادند وبا راهپیمایی وتظاهرات شاید مشکلی حل نشود وتاثیر عمیقی نداشته باشد اگر دولتهای اسلامی حرکتی نکنند زمانی میتوانیم در برابر چنین اعمالی واکنش در ست نشان دهیم که بزرگ شویم وبه وحدت برشیم لازم نیست اعتقادات هم را کنار بگذاریم فقط لازم است به اعتقادات هم احترام بگذاریم واز افراطی گری وجهل بدر آییم وخود را به آگاهی مجهز کنیم تا صدر اعظم آلمان بخود جرئت ندهد که به کسی که به عقاید عده زیادی از زمینیان توهین کرده جایزه دهد